دختری هستم تنها قلبی دارم از جنس بلور عاشقم عاشق او که هنوز باورم نکرده اینجا هستم تا بنویسم تا بگویم از خود تا بگویم با شما و بگریم با شما. اینجا هستم تا به او ثابت کنم دوستش دارم. پس با صدای بلند فریاد می زنم دوستت دارم ... دوستت دارم... دوستت دارم..........................
ادامه...
من گمان می کردم دوستی همچون سروی سرسبز چارفصلش همه آراستگی ست من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست من چه می دانستم سبزه می پژمرد از بی آبی سبزه یخ می زند از سردی دی من چه می دانستم دل هر کس دل نیست قلبها ز آهن و سنگ قلبها بی خبر از عاطفه اند
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند